unrepeatable | تکرارنشدنی 2
Part 2
[یه چند ساعتی میگذره که تهیونگ رفته و خب یه جورایی وقتی نیست یه چیزی کمه و با هیچی پر نمیشه، رفتم آشپزخونه....]
[آروم آهنگ rainy days تهیونگ رو زمزمه میکردم]
[یه کوچولو کره کف ماهیتابه ریختم و نون باگت رو تیکه کردم و یه تفت کوچولو بهش دادم، بعد از یخچال پنیر ورقهای، کرهی سیر، اسفناج و مقداری ژامبون گوشت دراوردم]
[روی نونا کرهی سیر زدم بعد ژامبون گذاشتم و بعدشم پنیر و اسفناج و اون تیکه ی نون رو گذاشتم روش، یکمی سرگرم شده بودم، یه انیمه گذاشتم و نگاه میکردم]
[یه پیام برام اومد *تهیونگ بود*]
تهیونگ : میدونم که شاید ناراحت شی اما اصلا جای نگرانی نیست چون من فقط مال توعم:)
[با پیامش نگران شدم و بهش زنگ زدم]
ا.ت : تهیونگ چی شده؟ اتفاق بدی افتاده؟
تهیونگ: نه نگران نشو فقط قراره که توی موزیک ویدئوی ایو من نقش همسرش رو بازی کنم، همین
ا.ت : همین؟ من فک کردم اتفاق بدی افتاده، حالا وقتی برگشتی باهم در موردش حرف میزنیم
تهیونگ : باشه عزیزم
ا.ت : کجایی الان؟
تهیونگ روی صندلی توی فرودگاه نشستم یه ۱۰ دقیقهی دقیقه هواپیما بلند میشه
ا.ت : رسیدی زنگ بزن، دوست دارم
تهیونگ : منم، خدافظ
#تکرارنشدنی
#فایتینگ
#رمان_تهیونگ
[یه چند ساعتی میگذره که تهیونگ رفته و خب یه جورایی وقتی نیست یه چیزی کمه و با هیچی پر نمیشه، رفتم آشپزخونه....]
[آروم آهنگ rainy days تهیونگ رو زمزمه میکردم]
[یه کوچولو کره کف ماهیتابه ریختم و نون باگت رو تیکه کردم و یه تفت کوچولو بهش دادم، بعد از یخچال پنیر ورقهای، کرهی سیر، اسفناج و مقداری ژامبون گوشت دراوردم]
[روی نونا کرهی سیر زدم بعد ژامبون گذاشتم و بعدشم پنیر و اسفناج و اون تیکه ی نون رو گذاشتم روش، یکمی سرگرم شده بودم، یه انیمه گذاشتم و نگاه میکردم]
[یه پیام برام اومد *تهیونگ بود*]
تهیونگ : میدونم که شاید ناراحت شی اما اصلا جای نگرانی نیست چون من فقط مال توعم:)
[با پیامش نگران شدم و بهش زنگ زدم]
ا.ت : تهیونگ چی شده؟ اتفاق بدی افتاده؟
تهیونگ: نه نگران نشو فقط قراره که توی موزیک ویدئوی ایو من نقش همسرش رو بازی کنم، همین
ا.ت : همین؟ من فک کردم اتفاق بدی افتاده، حالا وقتی برگشتی باهم در موردش حرف میزنیم
تهیونگ : باشه عزیزم
ا.ت : کجایی الان؟
تهیونگ روی صندلی توی فرودگاه نشستم یه ۱۰ دقیقهی دقیقه هواپیما بلند میشه
ا.ت : رسیدی زنگ بزن، دوست دارم
تهیونگ : منم، خدافظ
#تکرارنشدنی
#فایتینگ
#رمان_تهیونگ
۹۱
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.